شب که شد گنجشک کوچک
میهمان خانه مان شد.
قلب کوچولویم آن وقت
زود با او مهربان شد.


دیدم او تنها نشسته
بی صدا بالای دیوار
با خودم گفتم طفلی
گم شده مامانش انگار

من به او با مهربانی
یک کم آب و دانه دادم
توی یک بشقاب کوچک
شام گنجشکانه دادم


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها